خلاصه داستان: : این سریال درباره زنی سالخورده به نام ههسوک است که پس از مرگ، با همان چهره سالخوردگیاش به بهشت میرود. همسرش کو ناکجون که همیشه زیبایی او را تحسین میکرد، در بهشت با چهره سیساله خود منتظر اوست. او در بهشت بهعنوان پستچی کار میکند و سالها منتظر ههسوک بوده است
خلاصه داستان: داستان در سلسله تانگ اتفاق می افتد. قهرمان ما آخرین عضو بازمانده از خانواده ژنرال لین گوانگ یوان است که تمام خانواده توسط شی هوو، ژنرال ارشد، بی رحمانه، به قتل رسیدند. پسر کوچک (آینده چن فی یو) دختر جوان بی جانی را به نام (سونگ یی رن) پیدا میکند و آنها خانواده ی یکدیگر می شنوند. آنها با هویتی دیگر به شهر وی می روند و بعدها وارد اردوگاه نظامی می شوند. بعد از گذشت هشت سال، آنها ماموریت پیدا میکنند تا یک مهمان نجیب زاده را به چانگ آن برگردانند. او چهارمین شاهزاده خانم تانگ است که مجبور به یک ازدواج سیاسی با رهبر یک قبیله برای برقراری صلح شده بود. شوهرش مرده و اکنون او باید به قصر بازگردد. این فرصتی است برای قهرمان ما تا شایستگی اش را به شاهزاده خانم نشان دهد و وارد آکادمی معروف تانگ شود تا بتواند با نخبگان آموزش ببیند، زیرا او باید انتقام خانواده اش را بگیرد!
خلاصه داستان: داستان درمورد یه جادوگره که گردنبند قدرتش رو از دست میده و حالا گرفتار یه نفرین مرگبار شده و بعد از کلی تلاش و ناامیدی برای پس گرفتن گردنبندش با یه فیزیکدان معامله ای خطرناک میکنه و قول میده یه ارزوش رو برآورده کنه اما سرنوشت خواب دیگه ای برای این دو دیده
خلاصه داستان: این داستان درباره “دونگفانگ هوآیژو” و “وانگچوان هونگیه” است، رهبران دو خاندان بزرگ “دونگفانگ” و “وانگچوان”. در دورانی که انسانها و شیاطین درگیر نبردی سخت هستند، آنها برای برقراری تعادل و احیای اتحاد یگانگی با یکدیگر همکاری میکنند. در هفتمین روز از هفتمین ماه، در عمارت بامبو کنار رودخانه هوآی، سرنوشتشان، همانند دو تیغهی شمشیر که هرگز از هم جدا نخواهند شد، در هم تنیده میشود. آنها زیباترین پیمان را رقم میزنند و داستانی را روایت میکنند که…
خلاصه داستان: مبارزه خیر و شر سالهاست ادامه داره و رهبران دو جبهه حسابی درگیرن اما شاگردانی جوون هر دو طرف از اتفاق باهم دوست میشن ، تو درگیری فنگ لی زو برای نجات جون استادش مجبور میشه شن شائویو رو از صخره پایین پرت کنه اما از بخت خوب دخترک اولین ارباب فرقه شر نجاتش میده و از همون روز تقدیر این دو تغییر میکنه حالا فنگ لی زو رهبر فرقه شر شده درحالیکه شن شائو یو رهبر فرقه خیره و قراره در مبارزه ای تن به تن هم رو بکشن
خلاصه داستان: جیانگ شیائو یوان که با سفر در جهان موازی به دنبال هویت واقعی خود میگردد. در دنیای اصلی، او یک دختر ثروتمند و شکست ناپذیر است، اما در جایی دیگر، او تبدیل به یک دختر معمولی می شود که مطلقاً هیچ چیز ندارد. در طول سفر، او با چی لیان مرموز آشنا میشود و با هم، به دنبال حقیقتی میگردند که راز اطراف او را در برمیگیرد. جیانگ شیائو یوان که فاقد ثروت، پیشینه خانوادگی، ظاهر و تحصیلات است، خود را راهی سفری میکند تا تکههایی از هویت «واقعی» خود را پیدا کند.
خلاصه داستان: در شهر پرهیاهوی گوانگپینگ، جایی که انسانها و شیاطین در کنار هم زندگی میکنند، بان شیای جوان و ثروتمند، چشمانی غیرعادی دارد که سایههایی را میبیند که برای دیگران ناپیداست. با اینکه رفتاری شایسته و شخصیتی ملاحظهکار دارد، دیگران او را «دیوانه» مینامند. وقتی بان شیا راز پسرخالهاش را کشف میکند، با شکارچی شیاطین، شوان یه، آشنا میشود؛ بوسهای آرام از سوی او، دنیایی را پیش چشم بان شیا میگشاید که در آن انسانها و شیاطین همزیستی دارند. آن دو، دست در دست هم، به بررسی پدیدههای مرموز شهر گوانگپینگ میپردازند و…
خلاصه داستان: چنگ یان، در مراسم ارتقای مقامش مورد خیانت قرار میگیرد، اما جانش را مدیون جانور همراهش، چن، میشود. پس از آنکه پی میبرد شیطانی باستانی بدن استاد ارشدش، چنگ تیان را تسخیر کرده، در مسیر انتقام قدم میگذارد. مسیری که سرانجام به نبردی سرنوشتساز برای مهر و موم کردن شیطان و بازگرداندن صلح به سه قلمرو میانجامد.
خلاصه داستان: کاراگاه کیم گون وو و جی هوان بصورت اتفاقی زندگی همدیگر را از طریق خواب هایشان می بینند. گون وو از مشکلی که جی هوان درگیر آن شده باخبر می شود و با سوئون هم ملاقات می کند و با همدیگر بدنبال راه حل برای مشکلی که درگذشته جای داره می روند…
خلاصه داستان: هو گیون مردی از چوسان، در جستجوی طعم واقعی، 400 سال در زمان سفر کرده و در دنیای مدرن در سئول ظاهر میشود. او در کنار مادر و دختری که نجاتش دادهاند، در یک رستوران کوچک کار میکند، اما پس از یک حادثه، مجبور میشود سرآشپز شود و راز یک قتل را کشف کند.