خلاصه داستان: سه یون ناگهان متوجه می شود که دیگر زمان زیادی برای زندگی کردن ندارد. او از شوهرش جین بونگ میخواهد تا به او کمک کند عشق اولش را پیدا کند. جین بونگ اگرچه در ابتدا تمایلی به اینکار نداشت اما در نهایت قبول میکند. در طول سفر، سه یون و جین بونگ به یاد درخشان ترین و زیباترین لحظات زندگی خود می افتند…
خلاصه داستان: تاکابایاشی ماتسوری متوجه میشود که به دلیل یک بیماری لاعلاج فقط 10 سال برای زندگی فرصت دارد. او تصمیم می گیرد که به زندگی خود بپردازد و عاشق نشود ، اما در یک دورهمی مدرسه با مانابه کازوتو ملاقات می کند...
خلاصه داستان: ته گو (Uhm Tae Goo) عضو یک باند تبه کار است. او تصمیم میگیرد به خاطر خواهر و خواهر زاده اش از این کار بیرون بیاید. اما باند تبه کار دیگری او را هدف قرار می دهد و با انفجار خودرو، خواهر و خواهر زاده اش کشته می شوند. ته گو نیز از کسی که فکر میکند مقصر بوده، انتقام میگیرد و به جزیره ججو فرار میکند. در آنجا با جه یون (Jeon Yeo Bin) دیدار می کند…
خلاصه داستان: در دهه 80 و 90 میلادی، استاد بازی گو (بادوک)، چو هون هیون، پسری با استعداد به نام لی چانگ هو را کشف و تربیت میکند، اما بعدها میانشان اختلاف پیش میآید.
.
خلاصه داستان: شو نیان نیان و یانگ یی در زیباترین دوران زندگیشان با هم آشنا شدند و خاطرهانگیزترین لحظات جوانی را تجربه کردند. اما این دوره از زندگیشان، روزی در گذر زمان فراموش خواهد شد و…
خلاصه داستان: آخرین شاهزاده خانم باقیمانده سلسله جوزون ، تحت حاکمیت استعمار ژاپن ، خانه خود را برای ژاپن ترک می کند. دوست دوران کودکی او نذر می کند که او را بازیابی کند و به او کمک کند تا راه خود را به کره برگرداند.
خلاصه داستان: جونسو (Lee Seung-gi)معلم دبستان است که هر وقت یک رابطه را شروع میکند هر چی که دارد را برای آن رابطه می گذارد ، اما با این وجود در تمام رابطه هایش شکست میخورد ، تا اینکه با کیم هیون وو (Moon Chae won) که کارشناس هواشناسی در اخبار است آشنا میشود…
خلاصه داستان: تحت رهبری جنگیزخان ارتش مغول بعد از شکست سلسله چین به سمت جنوب میره تا سلسله سونگ رو از بین ببره و جامعه هنرهای رزمی دشت های مرکزی مثل گوجینگ که مظهر جوانمردین افراد دنیای رزمی رو گردهم میارن تا از کشور و مردم دربرابر این هجوم دفاع کنن