خلاصه داستان: حاکم جوان جوان، یون مو، به علاقهاش به موسیقی شهرت دارد، اما هیچکس نمیداند که او یک راز شگفتانگیز پنهان کرده است. وقتی او به سراغ “یون یائو” میرود تا یک نوازنده جذب کند، به طور تصادفی متوجه میشود که آهنگی از “سو رو فِی”، صاحب کارگاه موسیقی “چراغ سبز”، معنای خاصی برایش دارد. بنابراین تصمیم میگیرد او را وسوسه کند تا نوازنده خصوصیاش شود، بیآنکه بداند سرنوشت آن دو از مدتها پیش بهواسطهی نوری جادویی به یکدیگر پیوند خورده است.
خلاصه داستان: داستان در اوایل سلسله مینگ رخ میدهد، جایی که فرقههای هنرهای رزمی برای تصاحب چهار اثر مقدس با یکدیگر میجنگند. گائو لینگفِنگ، در حالی که به دنبال کشف حقیقت گذشتهاش و نابودی یک شهر است، با سون چنشی همراه میشود. آنها با هم توطئهای را خنثی کرده، یکی از آثار مقدس را بازمیگردانند و مأموریتی را آغاز میکنند تا سایر آثار را پیدا کرده و جهان را از خطر حفظ کنند و…
خلاصه داستان: هام مو اوک، صاحب رستورانی معروف و پرفروش، زندگیای پر از موفقیت دارد، اما از این که تنها فرزندش به راهب تبدیل شده و نمیتواند نوهای داشته باشد، ناراحت است. همه چیز زمانی تغییر میکند که دو کودک به رستوران او میآیند و ادعا میکنند که پدرشان هام مون سوک است…
خلاصه داستان: ریو سابا عاشق زن های زیباست و وقتی یکی از آنها را میبیند از خود بیخود می شود. اما در مقایل یک آدمکش و تیرانداز استثنایی است که وقتی از مشتری ماموریت دریافت می کند، آن را به صورت عالی و با مهارت بالا انجام میدهد. پس از کشته شدن ماکیمورا، شریک ریو سابا، او شروع به کار با خواهر ماکیمورا، کائوری می کند. آنها یک تیم جدید برای کشف حقیقت پشت مرگ شریک خود تشکیل می دهند…
خلاصه داستان: بک سا اون از یک خانواده سیاسی برجسته، به جوانترین سخنگوی رئیسجمهور کره تبدیل شده است. او سه سال پیش با هونگ هی جو ازدواج کرد. هونگ هی جو به دلیل حادثهای که در کودکی برایش اتفاق افتاده، نمیتواند صحبت کند. او به عنوان مترجم زبان اشاره در دادگاه و تلویزیون کار میکند. ازدواج این دو عمدتاً به دلیل مصلحت صورت گرفته و آنها فقط وانمود میکنند که زوج خوشبختی هستند. روزی، هونگ هی جو توسط فردی ناشناس ربوده میشود و این اتفاق زندگی زناشویی آنها را تغییر میدهد…
خلاصه داستان: یونگاون، مربی شنا، مادری مجرد است که دختر هفتسالهاش سو هیون را بزرگ میکند. با این حال، مجموعهای از اتفاقات تراژیک رخ میدهد: تولهسگ سو هیون از آپارتمان سقوط میکند و میمیرد، و سو هیون شروع به زورگویی به کودکان دیگر در مدرسه میکند. با وجود تلاشهای مادرش برای رسیدگی به اختلالات روانی سو هیون، رفتار عجیب او ادامه پیدا میکند. بیست سال بعد، مین که در واحد رسیدگی به اجساد بیصاحب کار میکند، با همکار جدیدی به نام ههیونگ آشنا میشود و بین آنها رابطه نزدیکی شکل میگیرد. اما زمانی که ههیونگ صمیمانه وارد زندگی مین میشود، مین کمکم احساس ناراحتی و شک نسبت به نیتهای او پیدا میکند.
خلاصه داستان: شش سال پیش، ژو می آن مراسی عروسیش در دریا را رها میکند و درون آب می افتد ولی مای-که او را نجات می دهد. پس از آن است که او متوجه می شود که نامزد سابقش، لو یون کای، ارتباط نزدیکی با مرگ والدینش دارد. به همین دلیل برای انتقام با مای-که متحد میشود اما…
خلاصه داستان: نان سی، همسر محبوب امپراتور، در طول هرج و مرج، یک زایمان زودرس داشت. کانگ هان یو، امپراتور، برای نجات جان همسرش، با کشیش اعظم معامله ای میکند ولی…