خلاصه داستان: در زمانهای باستان، امپراتور انسانها، ژائو مینگ، برای مردم خود دعا کرد و جانش را فدا نمود تا در برابر قلمرو الهی مقاومت کند. پس از سقوط ژائو مینگ، معشوقهاش، هون دونژو، جان خود را به خطر انداخت تا ذرهای از روح او را نجات دهد و چرخه تناسخ ابدی را بنیان نهد. در آیندهای دور، ژائو مینگ در قالب کسی به نام شیه شوچن، رهبر اتحاد جاودانگان، تناسخ یافت، و هون دونژو در قلمرو تاریکی به عنوان بانوی مقدس، مو شوانلینگ، ظاهر شد. این دو سرانجام در جهان فانی دوباره با هم روبهرو شدند، اما گذشته خود را فراموش کرده بودند و به دشمنانی در نبردی میان “حق و باطل” تبدیل شدند. مو شوانلینگ، شیه شوچنِ به شدت زخمی را در قلمرو تاریکی نجات داد و او را مجبور کرد به عنوان قدردانی از نجات جانش، همراه او سفر کند.