خلاصه داستان: یون گاب، یک افسر خوشقیافه در قصر، توسط موجودی به نام ایموگی تسخیر میشود. این موجود به یوری، دختری که اولین عشق یون گاب بوده، ارتباط دارد. یوری نوهی یک شمن معروف است، اما نمیخواهد واسطهی ارواح باشد و بهجای آن، عینکسازی میکند. ایموگی برای رفتن به بهشت به بدن او نیاز دارد، اما یوری مخالفت میکند. در همین زمان، شاه لی سونگ که میخواهد کشورش را قوی کند، با حوادث ترسناکی در قصر روبهرو میشود. این اتفاقات به ارواح زنانی مربوط میشود که از خانوادهی سلطنتی انتقام میگیرند. حالا یون گاب، یوری و شاه لی سونگ تلاش میکنند راز این ارواح را کشف کرده و از شر آنها خلاص شوند.
خلاصه داستان: هو گیون مردی از چوسان، در جستجوی طعم واقعی، 400 سال در زمان سفر کرده و در دنیای مدرن در سئول ظاهر میشود. او در کنار مادر و دختری که نجاتش دادهاند، در یک رستوران کوچک کار میکند، اما پس از یک حادثه، مجبور میشود سرآشپز شود و راز یک قتل را کشف کند.
خلاصه داستان: پس از مرگ مادر سایموری، پدرش دوباره ازدواج کرد. از آن زمان، سایموری مورد آزار و اذیت نامادری و خواهر خوانده کوچکترش قرار گرفته است. او چاره ای جز تحمل روزهای دردناک خود ندارد. با بدتر شدن اوضاع، به او اطلاع داده می شود که با کودو کیوکا ازدواج خواهد کرد؛ فرمانده ای نظامی که به بی رحمیش بودن شهرت دارد…
خلاصه داستان: تاکومی پس از از دست دادن همسرش میو ، زندگی آرامی را با پسر شش سالهاش یوجی میگذراند. یوجی بیوقفه به یاد قولی که مادرش به او داده بود میافتد: "یک سال دیگر، وقتی باران بیاید، دوباره با شما خواهم بود." در اولین سالگرد درگذشت او، تاکومی و یوجی در حال قدم زدن در جنگل هستند که با زنی روبرو می شوند که زیر باران ایستاده است او شباهت عجیبی به میو دارد، اما به یاد نمی آورد که او کیست یا در آنجا چه می کند.
خلاصه داستان: مبارزه خیر و شر سالهاست ادامه داره و رهبران دو جبهه حسابی درگیرن اما شاگردانی جوون هر دو طرف از اتفاق باهم دوست میشن ، تو درگیری فنگ لی زو برای نجات جون استادش مجبور میشه شن شائویو رو از صخره پایین پرت کنه اما از بخت خوب دخترک اولین ارباب فرقه شر نجاتش میده و از همون روز تقدیر این دو تغییر میکنه حالا فنگ لی زو رهبر فرقه شر شده درحالیکه شن شائو یو رهبر فرقه خیره و قراره در مبارزه ای تن به تن هم رو بکشن
خلاصه داستان: سریال در مورد دختر بیگانه ایست که متعلق به کهکشان هاست و در حال حاضر روی زمین گیر افتاده. سرنوشت اونو با یه مدیر عامل مغرور که وقتی بارون میباره دچار فراموشی جنس مخالف میشه، روبرو میکنه…
خلاصه داستان: : این سریال درباره زنی سالخورده به نام ههسوک است که پس از مرگ، با همان چهره سالخوردگیاش به بهشت میرود. همسرش کو ناکجون که همیشه زیبایی او را تحسین میکرد، در بهشت با چهره سیساله خود منتظر اوست. او در بهشت بهعنوان پستچی کار میکند و سالها منتظر ههسوک بوده است
خلاصه داستان: “جونگ هی وان” تمایلی به زندگی ندارد و بهصورت منزوی زندگی میکند. یک روز، دوست دوران کودکی و اولین عشقش، “کیم رام وو” در برابر او ظاهر میشود. او شش سال پیش فوت کرده و اکنون به یک فرشته مرگ تبدیل شده است. زمانی که کیم رام وو زنده بود، آنها بهترین دوستان هم بودند و به یکدیگر احساس داشتند، اما به دلایل شخصی هرگز احساسات خود را بیان نکردند. سپس حادثهای رخ داد که منجر به مرگ کیم رام وو شد. حالا، کیم رام وو به جونگ هی وان میگوید که تنها یک هفته تا زمان مرگش باقی مانده است. او همچنین توضیح میدهد که اگر میخواهد مرگی آرام داشته باشد، باید سه بار نام او را صدا بزند. اما جونگ هی وان که زندگی تنهایی را تجربه کرده، نمیخواهد دوباره از او جدا شود و نامش را صدا نمیزند…
خلاصه داستان: با وجود این که یوان شیا در سختیها بزرگ شد، اما همیشه به گرمای خورشید علاقه داشت. او و وی زیچی در جستجوی خوشبختی، در هر دو جهت حرکت میکردند، از زمان و مکان عبور میکردند و بارها و بارها در جهانهای موازی یکدیگر را نجات داده و عاشق یکدیگر میشدند. در نهایت، آنها به سوی دیگر جهان میرسند و…
خلاصه داستان: الهه “وو شوآنگ برای به دست آوردن گنج قلمروی آسمانی، به زمین میآید تا یوان ژونگ، کاهن اعظم قبیله یوهو، را ترور کند. اما در این مسیر، وو شوآنگ به رازهای پی میبرد و…