خلاصه داستان: یون شیاون که هنوز از زخمهای گذشته رنج میبرد، پس از انتقال به مدرسهای جدید با دوستان تازهای آشنا میشود. اما با تهدیدی جدید از سوی گروهی خشن به نام اتحاد روبهرو میشود. حالا او باید برای نجات خود و دوستانش با دشمنی بیرحم بجنگد — نبردی که فقط قویترینها از آن جان سالم به در میبرند.
خلاصه داستان: یون گاب، یک افسر خوشقیافه در قصر، توسط موجودی به نام ایموگی تسخیر میشود. این موجود به یوری، دختری که اولین عشق یون گاب بوده، ارتباط دارد. یوری نوهی یک شمن معروف است، اما نمیخواهد واسطهی ارواح باشد و بهجای آن، عینکسازی میکند. ایموگی برای رفتن به بهشت به بدن او نیاز دارد، اما یوری مخالفت میکند. در همین زمان، شاه لی سونگ که میخواهد کشورش را قوی کند، با حوادث ترسناکی در قصر روبهرو میشود. این اتفاقات به ارواح زنانی مربوط میشود که از خانوادهی سلطنتی انتقام میگیرند. حالا یون گاب، یوری و شاه لی سونگ تلاش میکنند راز این ارواح را کشف کرده و از شر آنها خلاص شوند.
خلاصه داستان: داستان درمورد مردیه که میخواد با کمک یه بلاگر نامزد مرحومش رو دوباره زنده کنه اما میفهمه این بلاگر دراصل همون نامزدشه که سه سال پیش ناپدید شده با عمیق ترشدن رابطه اشون کم کم پرده از راز ناپدید شدن دخترک برداشته میشه
خلاصه داستان: هانا بزرگترین دختر خانواده متوجه میشود که فرزند واقعی این خانواده نیست. خانوادهای که او در آن بزرگ شده، دشمنان والدین واقعیاش بودهاند و او را برای اهداف خودشان استفاده کردهاند. پس از این کشف، او به دنبال انتقام میرود…
خلاصه داستان: عشق در قلب انسان وجود دارد که برای همیشه قابل پاک نیست. از آنجا که اعتقاد بر این بود که این عشق فقط در بهشت وجود دارد ، مردم همچنان به جستجوی راه پله به بهشت می پردازند.
خلاصه داستان: در این کمدی اکشن کره ای ، هفت نفر از جمله پلیس ، یک قاتل ، گانگسترها و یک مرد زایمان همگی سعی می کنند دست خود را روی اسلحه و یک کیسه گلف پر از پول نقد بگیرند.
خلاصه داستان: پس از مرگ مادر سایموری، پدرش دوباره ازدواج کرد. از آن زمان، سایموری مورد آزار و اذیت نامادری و خواهر خوانده کوچکترش قرار گرفته است. او چاره ای جز تحمل روزهای دردناک خود ندارد. با بدتر شدن اوضاع، به او اطلاع داده می شود که با کودو کیوکا ازدواج خواهد کرد؛ فرمانده ای نظامی که به بی رحمیش بودن شهرت دارد…
خلاصه داستان: گونگ جونگ کارمند دولته. او برای کم نیاوردن پیش دوستش دروغی رو در مورد خودش و رییس یه هتل میگه! تا اینکه کم کم این دروغ بزرگ به گوش رییس هتل میرسه …
خلاصه داستان: در یک آپارتمان کوچک توکیو ، آکیرا دوازده ساله پس از ترک مادرشان و هیچ نشانه ای از بازگشت نشان نمی دهد. باید از خواهران و برادران جوان خود مراقبت کند