خلاصه داستان: داستان درمورد دختری از یه خاندان معتبره که در شونزده سالگی با مردی که تاحالا ندیده رسما ازدواج میکنه و رابطه اشون در حد اینه که هر سال روز تولدش پنجاه میلیون هدیه میگیره تاااینکه دختر بعد از ده سال تصمیم میگیره به توکیو بره و اولین بار که شوهرش رو میبینه ازش درخواست طلاق کنه اما وقتی بهم برخورد میکنن شوهرش جذب او میشه نمیخواد طلاقش بده حالا نبردی عاشقانه بین زن و شوهر شروع میشه
خلاصه داستان: در سال 1878، 292 سامورایی برای یک نبرد رویال گرد هم آمدند که با یک جایزه 100 میلیارد ینی جذب شدند. برچسب های چوبی داده می شود، آخرین بازمانده ای که به توکیو می رسد برنده می شود. شوجیرو ساگا برای نجات خانواده بیمارش شرکت می کند. یک بازی خطرناک بقا در راه است...
خلاصه داستان: ناکاماچی آسوکا به آرزوش که معلم شدن بود رسید. ولی بنا به دلایلی مجبور شد از آرزوش دست بکشه. حالا پس از چند سال با دیدن آگهی استخدام و به امید داشتن غذا و جای خواب به محل آگهی میره و استخدام میشه. خوابگاهی که برای اعضای یک گروه پسرونه به اسم “بلوم” هست. این پسرا…
خلاصه داستان: موتومیا یوری بعد از یک تصادف، وقتی به چشم بقیه نگاه میکند ذهن آنها را میخواند. این قابلیت باعث شده موتومیا بدون اینکه بخواهد احساسات واقعی مردم را بفهمد و اغلب اوقات آسیب ببیند. به همین علت او از نزدیک شدن به افراد دوری می کند و فکر میکند هیچوقت نتواند زندگی عاشقانه ای تجربه کند. تا اینکه یک روز با یون ته اوه، یک دانشجوی کره ای آشنا می شود.
خلاصه داستان: ماکوتو، زنی ۲۹ ساله و سختکوش است که در یک شرکت تبلیغاتی کار میکند. پس از خیانت دوستپسرش، نهتنها رابطهاش را تمام میکند بلکه خانهاش را هم از دست میدهد. در میانه بحران، رئیس مرموز و سردش اوداگیری، به او پیشنهاد میدهد موقتاً با او زندگی کند. ماکوتو با اکراه قبول میکند و بهتدریج متوجه میشود که پشت چهره جدی او، قلبی مهربان پنهان شده است. اما راز بزرگی فاش میشود: اوداگیری وارث یک خاندان یاکوزا است. حالا او بین عشق، کار و دنیای خطرناک یاکوزا گیر افتاده است…
خلاصه داستان: سه دختر جوان — میساکی، یوکا و ساکورا — در خانهای قدیمی در یکی از گوشههای توکیو زندگی میکنند. آنها اگرچه خویشاوند نیستند، اما دوازده سال است که با هم زندگی میکنند و پیوند عمیقی میانشان شکل گرفته است. در زندگی آنها، عشق یکطرفه و احساساتی که هرگز ابراز نشده، پنهان در پس خندهها و لحظههای سادهی روزمره است
خلاصه داستان: نائو آپارتمان رویاییاش را اجاره میکند، اما وقتی متوجه میشود که آن را با اوهارا، قلب تپنده دبیرستان، به اشتراک خواهد گذاشت، همه چیز آنطور که به نظر میرسد نیست.
خلاصه داستان: سوسوکه فوجیوارا نماینده جدید فروشگاه شکلات «لو سوور» و پسر یک تاجر بزرگ، به دلیل ترس از آلودگی نمیتواند دیگران را لمس کند. لی هانا شکلاتساز ماهر به دلیل ترس از نگاه مستقیم، هویت خود را مخفی میکند. این دو که هر دو با اضطرابهای خاص خود دست و پنجه نرم میکنند، از طریق عشق به شکلات با هم آشنا میشوند و رابطهای چالشبرانگیز و دلنشین را آغاز میکنند. آیرین روانشناس مشهور، به آنها کمک میکند تا بر مشکلاتشان غلبه کنند، در حالی که خود با مشکلات شخصیاش دست و پنجه نرم میکند. هیروشی، دوست قدیمی سوسوکه و صاحب بار «براش»، نقش مهمی در زندگی آنها دارد.
خلاصه داستان: در توکیو، دو روزنامهنگار در صحنه یک پرونده قتل زنجیرهای وحشیانه با یکدیگر آشنا میشوند. شیطارا هیروکی، نویسندهای مستقل و جذاب برای یک مجله هفتگی است، در حالی که تسوتسویی ماکوتو، کارگردان برنامهای خبری در تلویزیون، با حس عدالتخواهی قوی، به دنبال حقیقت است. با پیشرفت تحقیقات، رابطهای عاطفی میان آنها شکل میگیرد، اما شک و تردیدهایی درباره هیروکی به وجود میآید. ماکوتو باید تصمیم بگیرد که آیا میتواند به او اعتماد کند یا اینکه مردی که به او دل بسته، همان قاتلی است که به دنبالش میگردد.