خلاصه داستان: تاجر سلطه گر پسر را سرزنش می کند، تجارت دختر را تضعیف می کند. او که توسط کارمند از آدم ربایی نجات پیدا می کند، در خانه امدادگر می ماند و به طرز تکان دهنده ای متوجه می شود که پدر امدادگر، دختر سابق منفور دختر است. تجربه از قبل تغییر می دهد...