خلاصه داستان: در چین دهه 2020، یک رقصنده باله از خارج به خانه میآید، وقف آموزش رقصندگان جوان میشود، در همین حال او دوباره با شوهر سابقش میآید و دوباره با هم میآید.
خلاصه داستان: در سریال چینی برج نجواها: لو یینگیینگ بعد از نابودی خانوادهاش و کشته شدنش به دست فردی ستمگر بنام جون چه، دوباره به گذشته و پیش از وقوع فاجعه برمیگردد. او که مصمم است سرنوشتش را تغییر دهد، اینبار کنترل زندگیاش را بهدست میگیرد. وقتی دوباره با «جون چه» روبهرو میشود — اما این بار در قالب بردهای ناتوان — او را برای انتقام میخرد ولی…
خلاصه داستان: یک قاضی موفق و مشهور پس از حادثهای غیر منتظره از شغلش استعفا میدهد و به عنوان وکیل در سازمانی غیرانتفاعی مشغول میشود. او در کنار همکار ایده آل گرایش، تلاش میکند با استفاده از پول شرکت های بزرگ، از قربانیان بیدفاع حمایت کند و عدالت واقعی را برقرار سازد.
خلاصه داستان: لی جی هیوک مردی موفق، سرد و البته شوخ طبع است که پس از تجربه ای تلخ، معنای واقعی زندگی را درمییابد. در کنار او، جی اون اُ، دختری پرشور که زمانی عاشق او بوده، و پارک سونگ جه، دوست ثروتمند اما تنها، قرار دارند. روابط بین آنها با پیچیدگیهای عاطفی، تضاد میان عشق، دوستی و بازسازی خود واقعی، گره میخورد.
خلاصه داستان: در جامعه ای که عدالت ناپدید شده است، فقط یک تماس تلفنی کافی است. داستانی درباره انتقام خصوصی از شرکت تاکسی مخفی به نام Rainbow Transport و راننده تاکسی کیم دو گی که به جای قربانیان مظلوم، از کسانی که به آنان ظلم شده است انتقام میگیرد.
خلاصه داستان: عاشقانه بین مرد و زنه که نخستین بار در ۲۰ سالگی همو ملاقات کردن ولی مسیرشون به جدایی ختم شده ولی بلاخره بعد از مدت ها همو به طور غیر منتظره ملاقات میکنن و اتفاقات عاشقانه و خنده داری براشون میوفته.
خلاصه داستان: داستان دربارهی ولیعهد “یی گانگ” است که پس از مرگ همسرش تنها به فکر انتقام بود. او با بازرگانی به نام “پارک دال ای” آشنا میشود که شبیه همسر درگذشتهاش است. به شکلی اسرارآمیز روحشان با هم جابهجا میشود و ماجراهای پر از آشوبی آغاز میگردد.
خلاصه داستان: داستان درمورد تنها دختر شر و شیطون و تازه وارد بخش ایه که میخواد شروعی تازه تو دبیرستان داشته باشه اما خیلی زود شوخی و اذیت های همکلاسیهای پسرش شروع میشه تا کلافه بشه و از بخش ای بره او که همه رو موتیا صدا میزنه باهاشون درگیر میشه ورفتارشون رو متقابلاً جواب میده و در این بین دوستی های غیرمنتظره ای شکل میگیره
خلاصه داستان: کانگ سانگ اونگ یک کارمند خدمات عمومی، به شکلی نامعلوم صاحب یک قدرت ماورایی است. قدرت او بر اساس مقدار پول نقدی که دارد فعال میشود، به همین دلیل همیشه برای داشتن پول کافی که بتواند از قدرتش استفاده کند در تقلا است.در همین حال، بیون هو این و بانگ اون می هم قدرتهای ماورایی دارند که یکی با نوشیدن الکل و دیگری با مصرف کالری قدرتشان فعال می شود. این سه نفر باید هم از زندگی عادی خود محافظت کنند و هم جلوی آشوبی که خلافکاران قصد ایجاد آن را دارند بگیرند.