خلاصه داستان: داستان: بانی، دانشجوی برتر رشته مجسمهسازی، پس از یک تجربهی تلخ عاشقانه، دچار ضعف اعتماد به نفس شده است. او که قبلاً تنها به شخصیت افراد اهمیت میداد، حالا متوجه شده که به مردان خوشچهره علاقه دارد. ورود دو مرد جذاب به زندگی او، هوانگ جه یول (دانشجوی محبوب طراحی بصری با شخصیت قوی و مهربان) و چا جی وون (نوهی یک خانوادهی ثروتمند، خوشچهره و ایدهآل)، زندگی و احساسات او را پیچیده میکند.
خلاصه داستان: یون گاب، یک افسر خوشقیافه در قصر، توسط موجودی به نام ایموگی تسخیر میشود. این موجود به یوری، دختری که اولین عشق یون گاب بوده، ارتباط دارد. یوری نوهی یک شمن معروف است، اما نمیخواهد واسطهی ارواح باشد و بهجای آن، عینکسازی میکند. ایموگی برای رفتن به بهشت به بدن او نیاز دارد، اما یوری مخالفت میکند. در همین زمان، شاه لی سونگ که میخواهد کشورش را قوی کند، با حوادث ترسناکی در قصر روبهرو میشود. این اتفاقات به ارواح زنانی مربوط میشود که از خانوادهی سلطنتی انتقام میگیرند. حالا یون گاب، یوری و شاه لی سونگ تلاش میکنند راز این ارواح را کشف کرده و از شر آنها خلاص شوند.
خلاصه داستان: داستان درمورد مردیه که میخواد با کمک یه بلاگر نامزد مرحومش رو دوباره زنده کنه اما میفهمه این بلاگر دراصل همون نامزدشه که سه سال پیش ناپدید شده با عمیق ترشدن رابطه اشون کم کم پرده از راز ناپدید شدن دخترک برداشته میشه
خلاصه داستان: داستان درمورد تنها دختر شر و شیطون و تازه وارد بخش ایه که میخواد شروعی تازه تو دبیرستان داشته باشه اما خیلی زود شوخی و اذیت های همکلاسیهای پسرش شروع میشه تا کلافه بشه و از بخش ای بره او که همه رو موتیا صدا میزنه باهاشون درگیر میشه ورفتارشون رو متقابلاً جواب میده و در این بین دوستی های غیرمنتظره ای شکل میگیره
خلاصه داستان: هانا بزرگترین دختر خانواده متوجه میشود که فرزند واقعی این خانواده نیست. خانوادهای که او در آن بزرگ شده، دشمنان والدین واقعیاش بودهاند و او را برای اهداف خودشان استفاده کردهاند. پس از این کشف، او به دنبال انتقام میرود…
خلاصه داستان: پسر محبوب دانشگاه، گان یانگ، دل به دختر سختکوشی به نام دینگ ژیتونگ میبازد؛ دختری که آنقدر درگیر تلاش برای موفقیت است که وقتی برای عشق ندارد تا اینکه گرمای وجود گان یانگ او را مجذوب میکند. با وجود تفاوتهای زیادی که در پیشینهشان دارند، عشقشان شکوفا میشود؛ اما درست زمانی که همه چیز خوب پیش میرود، گان یانگ بدون آنکه چیزی بگوید، بار ورشکستگی خانوادهاش را به دوش میکشد و رابطهشان را تمام میکند. دینگ ژیتونگ که دلشکسته و احساس فریبخوردگی میکند، زندگیش دستخوش تغییر بزرگی میشود و کینهای عمیق در دلش شکل میگیرد. شش سال بعد، آنها دوباره در دنیای تجارت به هم برمیخورند؛ جایی که دینگ باید از شرکت گان یانگ سرمایه جذب کند. حالا که عشق و کینه در هم تنیده شدهاند، آیا میتوانند از گذشته عبور کنند و دوباره راهی بهسوی یکدیگر بیابند؟
خلاصه داستان: عشق در قلب انسان وجود دارد که برای همیشه قابل پاک نیست. از آنجا که اعتقاد بر این بود که این عشق فقط در بهشت وجود دارد ، مردم همچنان به جستجوی راه پله به بهشت می پردازند.
خلاصه داستان: هو گیون مردی از چوسان، در جستجوی طعم واقعی، 400 سال در زمان سفر کرده و در دنیای مدرن در سئول ظاهر میشود. او در کنار مادر و دختری که نجاتش دادهاند، در یک رستوران کوچک کار میکند، اما پس از یک حادثه، مجبور میشود سرآشپز شود و راز یک قتل را کشف کند.
خلاصه داستان: پس از مرگ مادر سایموری، پدرش دوباره ازدواج کرد. از آن زمان، سایموری مورد آزار و اذیت نامادری و خواهر خوانده کوچکترش قرار گرفته است. او چاره ای جز تحمل روزهای دردناک خود ندارد. با بدتر شدن اوضاع، به او اطلاع داده می شود که با کودو کیوکا ازدواج خواهد کرد؛ فرمانده ای نظامی که به بی رحمیش بودن شهرت دارد…
خلاصه داستان: گونگ جونگ کارمند دولته. او برای کم نیاوردن پیش دوستش دروغی رو در مورد خودش و رییس یه هتل میگه! تا اینکه کم کم این دروغ بزرگ به گوش رییس هتل میرسه …