خلاصه داستان: در دوره سونگ سلسله های جنوبی چین می گذرد. نگهبان لیو یی کانگ، ارباب پنگ چنگ، عاشق شن لی-گه می شود. آنها با هم ازدواج می کنند و از مقامات خیانتکار دربار تحقیق می کنند.
خلاصه داستان: دختر یک تاجر که خانواده اش را طلاق می دهد، یک تجارت گل صد تومانی را با وزیر جیانگ چانگ یانگ راه اندازی می کند. در میان آشفتگیهای سیاسی، او پناهگاههایی برای زنان ایجاد میکند، از خدمات جیانگ حمایت میکند و آنها رابطهای عاشقانه برقرار میکنند.
خلاصه داستان: داستان درمورد یه مدیرعامله فراموشی داره و همسر ناگویاش رو جای منشیش اشتباه میگیره و حتی برای نجات جون عشق اولش مجبورش میکنه مرتب بهش خون بده دخترک بیچاره که نمیتونه حرف بزنه همه تلاشش رو میکنه تا حافظه همسرش برگرده و تو این گیر و دار عشق اول مدیرعامل برای بهم ریختن زندگی این دو وارد عمل میشه باید دید چی پیش میاد
خلاصه داستان: توطئه و جنگ در سیر اطراف بزرگترین کازینوی آسیا تمرکز کرده…”کسی که دقیقاً کپی منه یه دفعه ای ظاهر شد” قبل اینکه رئیس گروه “جانگ تائه یانگ” بتونه کازینوی خودش رو در “سیتسا” باز کنه…”جو وون گئون” تیریالدر ادعای مالکیت اون زمین رو میکنه.آقای جانگ دنیال سرمایه گذار دیگه ای میگرده. یه روزی یه سرمایه گذار عجیب وارد میشه. با ورودش جنگ بین جانگ و جی شروع یشهفقط شخص حقیقی میکتونه همه چیز رو داشته باشه.
خلاصه داستان: دو شرکت سرگرمی تو چین که بعد از جدایی یه زوج استعدادیاب موفق باز شدن و هردو به شدت باهم رقابت دارن محوریت داستان حول محور ایدل خواننده معروف ژنگ بو ژو و مدیر برنامه جدیدش ژن ژن میگرده که با کمک هم مسیر ترقی رو طی میکنن
خلاصه داستان: سو ون لی زنی که همراه با بازرس لو چیوهنگ زوج کارآگاهی بی نظیری رو تشکیل میدن و علیرغم تفاوت های شخصیتیشون اکثر پرونده های پیچیده شانگهای رو با کمک همدیگه حل میکنن...
خلاصه داستان: داستان درمورد یه کارمند عصر مدرنه که اتفاقی به یه دوران یه سلسله قدیمی میره و جانشین یه محافظ شب به اسم گونگ مسی رو میگیره که مسئول نظارت بر حسن رفتار مقامات و حل مشکلات مردم رو داره ، او با دانش مدرنی که داره یکی یکی پرونده ها رو حل میکنه و لقب محقق برتر رو از آن خودش میگیره و کم کم گروهی از همفکراش دورش جمع میشن و گروه محافظین دافنگ رو تشکیل میدن باید دید دشمنانشون این موفقیت ها رو برمیتابن یا نه
خلاصه داستان: در زمانهای باستان، امپراتور انسانها، ژائو مینگ، برای مردم خود دعا کرد و جانش را فدا نمود تا در برابر قلمرو الهی مقاومت کند. پس از سقوط ژائو مینگ، معشوقهاش، هون دونژو، جان خود را به خطر انداخت تا ذرهای از روح او را نجات دهد و چرخه تناسخ ابدی را بنیان نهد. در آیندهای دور، ژائو مینگ در قالب کسی به نام شیه شوچن، رهبر اتحاد جاودانگان، تناسخ یافت، و هون دونژو در قلمرو تاریکی به عنوان بانوی مقدس، مو شوانلینگ، ظاهر شد. این دو سرانجام در جهان فانی دوباره با هم روبهرو شدند، اما گذشته خود را فراموش کرده بودند و به دشمنانی در نبردی میان “حق و باطل” تبدیل شدند. مو شوانلینگ، شیه شوچنِ به شدت زخمی را در قلمرو تاریکی نجات داد و او را مجبور کرد به عنوان قدردانی از نجات جانش، همراه او سفر کند.