خلاصه داستان: این داستان دربارهٔ چینگ کای، پسر پادشاه فقید است که برای دور ماندن از نزاعهای درباری به صورت ناشناس در شهری کوچک زندگی میکند. تا اینکه پدرخواندهاش، هان ژونگ، با او تماس میگیرد. برای نجات پدرخواندهاش، چینگ کای مجبور میشود خود را به شکل یک زن درآورد و وارد شهری کوچک شود که تنها زنان مینگ را میپذیرد.
خلاصه داستان: ملکه وون کیونگ در دوره گوریو با لی بنگ وون، معروف به شاهزاده جونگان ازدواج کرده است.
لی بنگ وون می خواهد پادشاه بعدی شود، اما پدرش پسر دومش لی بنگ گوا را به عنوان جانشین خود انتخاب می کند. وون کیونگ و همسرش لی بنگ وون از این موضوع خوشحال نیستند...
خلاصه داستان: Yongcheonru بزرگ ترین مهمانخانه در Joseon است. شعار آنها این است که مشتری پادشاه است. Yeongcheonru چهار کارآموز جدید دارد و آنها دلایل خاص خود را برای کار در آنجا دارند.
خلاصه داستان: در داستانی از سرنوشت و استقامت، ولیعهد پریشانحال سلسله لی و شاهدخت خردمند و شجاع، یوئه شی، از آشنایی ساده به همراهانی عمیق تبدیل میشوند. آنها در سکوت از یکدیگر حمایت کرده و زخمهای هم را التیام میبخشند، با شجاعت با دشمنان مقابله میکنند، حقیقت را آشکار میسازند و با چالشهای زندگی روبهرو میشوند، همه اینها بهخاطر عشقی است که به یکدیگر دارند.
خلاصه داستان: کیلو جون، دختر بزرگ یک خانواده بازرگان، زندگی دوگانه ای را به عنوان فیفان جون انجام می دهد. او که به بیکسوان تبعید می شود، با سختی ها روبرو می شود اما زمانی که ثروت خانواده اش توسط شاهزاده و شوهر خواهرش به سرقت می رود، فرار می کند.
خلاصه داستان: در یک ازدواج بدون عشق و از پیش تعیینشده، فو یانچنگ و شنگ میان تصمیم به طلاق میگیرند. اگرچه یک برخورد غیرمنتظره و صمیمانه باعث سوءتفاهمهای عمیقتری میشود، اما زمانی که فو یانچنگ متوجه میشود شنگ میان در واقع همان “پنی” است از اعمالش پشیمان شده، تلاش میکند تا دوباره قلب او را به دست آورد.
خلاصه داستان: کانگ سو هیون یک تهیه کننده ستاره است که مسئول تربیت آیدل است اما به دلیل نامعلومی از اخراج می شود.
کانگ سو هیون برای اینکه دوباره روی پای خود باشد، پروژه جدیدی را برای ایجاد یک ستاره آغاز می کند. او یو جین یو را به عنوان کارآموز خود انتخاب می کند...
خلاصه داستان: اوک ته یانگ که در دوره چوسون اتفاق میافتد، وکیلی با هویت مخفی است. نام او، شوهرش و وضعیت او جعلی است. او با چئون سونگ هوی، داستان سرای دوره گرد که در نگاه اول عاشق او می شود، ملاقات می کند.
خلاصه داستان: بای شو، کوچکترین دختر عمارت ژنرال، عهد کرد که با پرورش جاودانگی دِین خود را ادا کند. در مسیر جستجوی جاودانگی، بهطور غیرمنتظرهای خدای قدرتمند شیاطین، فان یوئه، را نجات داد. آنها که در ابتدا غریبه بودند، کمکم از رابطهای بر پایه فریبکاری متقابل به احساسی واقعی رسیدند و در نهایت هر دو عاشق یکدیگر شدند. با وجود موانع فراوان، عشقشان به اندازهای قوی بود که تمام محدودیتها را پشت سر گذاشته و سرانجام توانستند یکدیگر را بهراستی در آغوش بگیرند