خلاصه داستان: کیم یونگ ران از خانوادهای فقیر به عنوان بادیگارد کار میکند. او با رویای یک تغییر بزرگ، با رئیس ثروتمند شرکتی که تنها چند ماهی از عمرش مانده، وارد ازدواج قراردادی میشود. او باید در طول این سه ماه هویت خود را پنهان کند و از دست کسانی که به دنبال ارثیه عظیم رئیس هستند، جان سالم به در ببرد.
خلاصه داستان: یک ویروس ناشناخته ناگهان شهر را فرا میگیرد و مردم یکی یکی به زامبی تبدیل میشوند. گروهی از دانشجویان مجبور میشوند در دانشگاه پناه بگیرند و برای زنده ماندن، متحد شوند. آنها نه تنها با زامبیها روبرو هستند، بلکه باید میان همکلاسیها، خیانت و ترس نیز مبارزه کنند…
خلاصه داستان: شو لینگ لانگ یک دیو مار زیبا است که از طرف استادانش انتخاب میشود تا به دنیای فانی برود و ماموریتی را انجام دهد. در آنجا او با لین هائو ژوان، انسانی فانی آشنا می شود که در حال حل و فصل برخی از کارهای ناتمامش است و…
خلاصه داستان: گو لیو سو، بنیانگذار سختگیر و کمالگرای یک برند جواهرات، بهطور تصادفی شبی را با لو شینگ چن، وارث بیخیال و خوشگذران، میگذراند. روز بعد، با ناباوری میبیند که او منشی شخصیاش شده است! از رقیب تا همکار ناخواسته، درگیری میان آن دو کمکم به احساسی ناگفته تبدیل میشود؛ جایی که استعداد و شیمی میانشان، آنها را بیش از آنچه انتظار داشتند به هم نزدیک میکند.
خلاصه داستان: در دوران سلسه مینگ، خانواده لین شائو چان بدلیل بدنامی پدرش به فساد از هم می پاشد. لین شائو بعد از این اتفاق به یک گروه میپیوندد و در آنجا مهارت های زیادی را فرا میگیرد. سپس او با یک استاد جوان پولدار آشنا میشود و …
خلاصه داستان: “هونگ نا ری” به عنوان یک مهماندار هواپیما مشغول کاره. او مادرش رو سه سال پیش از دست داده و هیچ فامیل نزدیک دیگه ای هم نداره. یک روز وقتی برای سالگرد مادرش به شهرشون برمیگرده بالای قبر مادرش یه مرد جوون رو میبینه و …
خلاصه داستان: یه یینگ، یه دختر پولدار و وارث یه خانوادهی ثروتمنده، بعد از یه تصادف رانندگی و اتفاقات بزرگ تو زندگیش، حافظهشو از دست میده. اشتباهی اونو با آن نینگ، یه زن خونهدار آروم، عوضی میگیرن و مجبورش میکنن تو یه خانوادهی کاملاً غریبه زندگی کنه. اون با تکیه به حس درونی و غریزهش سعی میکنه از پس دردسرهای دور و برش بر بیاد، اما کمکم جذب هه شیاو، یه بازرس مرموز و پیچیده، میشه.
خلاصه داستان: جونگ دا هه، دختری از خانوادهای فقیر، در یک شرکت شیرینی سازی به عنوان کارمند قراردادی کار میکند و امیدوار است روزی رسمی شود. او با دو همکار نزدیک است: کانگ اون سانگ که هدفش پولدار شدن است و کیم جی سونگ که با شادی و بیخیالی زندگی میکند. در سوی دیگر، هام جی او، مدیر جوان و موفق یک تیم بزرگ، با وجود ظاهر کامل زندگیاش، خوشحال نیست. آشنایی او با دا هه باعث میشود دوباره به دنبال رویاهایش برود.
خلاصه داستان: هیچ کس به لی منگ منگ، دختری که در مدرسه زیاد خوب نبود، توجه نمی کرد. یک روز او به دنیای ناآشنای پادشاهی چی، جایی که او را یک فرستاده الهی میدانستند، منتقل میشود. با توجه به مهارت های امروزی اش، او مربی پادشاه جوان می شود و…
.