خلاصه داستان: تاکومی پس از از دست دادن همسرش میو ، زندگی آرامی را با پسر شش سالهاش یوجی میگذراند. یوجی بیوقفه به یاد قولی که مادرش به او داده بود میافتد: "یک سال دیگر، وقتی باران بیاید، دوباره با شما خواهم بود." در اولین سالگرد درگذشت او، تاکومی و یوجی در حال قدم زدن در جنگل هستند که با زنی روبرو می شوند که زیر باران ایستاده است او شباهت عجیبی به میو دارد، اما به یاد نمی آورد که او کیست یا در آنجا چه می کند.
خلاصه داستان: شی نیان امیدوار است که تعامل با جی یان شین به او مواد خلاقانه ای برای طرح کمیکش بدهد. به طور تصادفی، برادر کوچکتر جی یان شین، جی سی شی، دستیار شی نیان، و رابطه آنها شکوفا می شود و تبدیل به یک کاتالیزور می شود.