خلاصه داستان: داستان درمورد یه مدیرعامله فراموشی داره و همسر ناگویاش رو جای منشیش اشتباه میگیره و حتی برای نجات جون عشق اولش مجبورش میکنه مرتب بهش خون بده دخترک بیچاره که نمیتونه حرف بزنه همه تلاشش رو میکنه تا حافظه همسرش برگرده و تو این گیر و دار عشق اول مدیرعامل برای بهم ریختن زندگی این دو وارد عمل میشه باید دید چی پیش میاد