خلاصه داستان: هیروکو یک روز در حالی که سعی دارد سیبی را از درخت بگیرد با کوجی ملاقات می کند. سپس، آنها چندین بار در پارک ملاقات می کنند، تا زمانی که او متوجه می شود که کوجی نمی تواند صحبت کند یا بشنود. او زبان اشاره ژاپنی را یاد می گیرد تا بتواند حرفای کوجی را بفهمد...