خلاصه داستان: یون گیو همیشه در شهری بوده که هیچ آینده و امیدی را برای خود در آنجا نمی بیند. بعد از یک اتفاق او برای محافظت از خواهر ناتنیش مجبور می شود عضوی از باند خلاف چی گون شود…
خلاصه داستان: چوی سو یونگ به عنوان کارگر در یک کارخانه کار می کند. او مدرسه را رها کرد تا بتواند از خواهر و برادر کوچکترش مراقبت کند. خواهر او بعد از خوردن یک کلوچه خانگی مرموز دچار مشکل می شود. کلوچه ای که رویاها را به واقعیت تبدیل می کند…
خلاصه داستان: هان دو جین افسر پلیس در ایستگاه پلیس رودخانه هان است. او آدمی بداخلاق و در عین حال با انصاف است. همکار او لی چون سوک، شخصیتی کاملاً متضاد با هان دو جین دارد. دو نا هی و کیم جی سو نیز در ایستگاه پلیس کار می کنند. افسران آنجا برای محافظت از شهروندانی که برای لذت بردن از رودخانه هان و مناطق اطراف آن می آیند و جنایاتی که در آنجا اتفاق می افتد، کار می کنند…
خلاصه داستان: نا می و سون وو که همیشه در مدرسه توسط بقیه اذیت می شوند، تصمیم به خودکشی میگیرند؛ پس از شکست احمقانه و در عین حال مضحک خودکشی، این دو سعی می کنند از چه ری، دختری که زندگی آنها را بدبخت کرده، انتقام بگیرند…
خلاصه داستان: کوون دو هون یک تک تیرانداز و مامور مخفی است که خود را در پوشش یک کارمند معمولی جا زده است؛ همسر او، کانگ یو را یک زن خانه دار بوده که همیشه آروزی داشتن یک خانواده عالی داشته. اما او رازی دارد که هیچ کس از آن خبر ندارد…
خلاصه داستان: هان دونگ سو یک وکیل سخت کوش است که به طور تصادفی افراد زندانی را برای ملاقات انتخاب و پرونده آنها را قبول می کند. او بعد از پذیرفتن پرونده یک بازیکن سابق بیسبال که شخص رتبه دوم یک سازمان جنایی نیز هست، تغییر می کند…
خلاصه داستان: موجودات بیگانه عجیب و غریبی بر فراز آسمان ظاهر می شوند و تلفات زیادی به بار می آورند. برای افزایش قدرت نظامی در کره، دولت اعلام می کند که همه دانشگاه ها و دبیرستان ها باید در قالب نیروهای ذخیره سازماندهی شوند. در همین حال، دانشآموزان دبیرستانی از وضعیتی که با آن روبرو هستند، گیج شده اند. آنها برای امتحانات ورودی دانشگاه به سختی درس خواندند، اما این امتحانات امسال برگزار نمی شود. در عوض آنها به عنوان نیروهای ذخیره منصوب می شوند…