خلاصه داستان: داستان در مورد دو دوست دوران کودکی، جون سو و یون سو است که با هم بزرگ شدند اما با کوچ خانواده یون سو مجبور به جدایی شدند. سال ها بعد، آنها دوباره به طور اتفاقی یکدیگر را ملاقات می کنند و دوستی خود را دوباره احیا می کنند.
خلاصه داستان: یک گردشگر مرد ژاپنی و یک دانشجوی زن اهل کره جنوبی در هنگ کنگ با هم دوست می شوند. آنها قبل از بازگشت به کشورهای خود، قول میدهند که دوباره ملاقات کنند، بدون اینکه بدانند چه سرنوشتی در انتظارشان است.
خلاصه داستان: جو یو رین با پدری دائماً بدهکار، یاد گرفت که در محل دراز بکشد و خود را از موقعیت های دشوار رهایی بخشد، که باعث می شود سئول گونگ چان، وارث ثروتمند یک شرکت، او را برای جعل هویت پسر عموی گمشده اش استخدام کند.
خلاصه داستان: در 17 سالگی، ته وونگ، نابغه ریاضی، با دو نفر آشنا می شود که بعداً تبدیل به افرادی می شوند که او دوستشان دارد. یکی بهترین دوست او می شود و دیگری عشق او.
خلاصه داستان: جائه کیونگ (هیون بین) مردی سرسخت است، که سال آخر دبیرستان است، اگر 19 ساله شود به این معنی است که می تواند با به ارث بردن ثروت پدربزرگ متوفی خود یک میلیونر شود. متأسفانه وکیل خانواده او به جائه کیونگ در مورد این موضوع اطلاع می دهد...
خلاصه داستان: دکتر مین کی سو به جزیره آبی رفت تا آخرین آرزوی دوست دختر متوفی خود را برآورده کند تا مادر مجرد و دختر کوچکش را که به ویروس HIV آلوده شده بود بیابد و از طرف او از آنها عذرخواهی کند زیرا ناخودآگاه به دختر داده بود. ..
خلاصه داستان: این درباره زندگی کیم چئو سون در دوران سلسله چوسون است. کیم چئو سون یک خواجه وفادار و وفادار برای پادشاهان مختلف، مانند پادشاه پنجم، مونجونگ، و دهمین پادشاه، یونسانگون، در دوران چوسون بود.