خلاصه داستان: لیو، ارباب یانگ شان، با مردمش با شرارت جنگید تا زمانی که مجروح شد. او که توسط شاهزاده کوی نجات یافت، خاطرات خود را از دست داد و او را با شوهرش اشتباه گرفت. با باز کردن یک مغازه چینی، آنها از دربار حمایت کردند، تا زمانی که هویت فاش شد با راهزنان مبارزه کردند.
خلاصه داستان: دو دانشجوی کالج به نام های لین توو و آن ژی کوئه عاشق هم می شوند اما زمانی که لین توو مبتلا به ALS تشخیص داده می شود با یک چالش روبرو می شوند. با وجود این بیماری، او شجاعانه مبارزه می کند و با انعطاف پذیری و اشتیاق خود برای زندگی به دیگران الهام می بخشد.
خلاصه داستان: بازرس متکبر سرد و شاهزاده های شمالی که سر تعقیب یه اهریمن بهم برمیخورن و عاشق میشن اما به خاطر صلح و آرامش مردم از هم جدا میشن اما چند سال بعد دوباره هم رو میبینن باید دید درنهایت این تقدیر ماندگار به کجا میرسه ...
خلاصه داستان: اسنوکر حرفه ای سابق، لین یی یانگ، در یک شب طوفان برفی نادر با بازیکن محبوب نه توپ، یین گوئو ملاقات کرد. با کمک پسر عموی یین گو، آنها با یکدیگر آشنا شدند. ظاهر یین گوو زندگی او را تغییر داد. او عاشق عقل شد ...
خلاصه داستان: دو پلیس امنیت راه آهن که بعد از یه اشتباه باهم رابطه استاد و شاگردی برقرار میکنن و به مبارزه با انواع جرایمی که تو راه آهن ممکنه اتفاق بیفته از دزدی تا فروش مواد مخدر برخورد میکنن...
خلاصه داستان: نینگ یانگ که شب عروسیش در مورد خیانت نامزدش خبردار میشه اما ناجیش کمکش میکنه و درنهایت از مهلکه فرار میکنه اما همون شب رییس گروه دچار حادثه ای میشه و نینگ یانگ جاش رو میگیره در این بین هر زنی دور و بر نینگ یانگه به شکل مرموزی ناپدید میشه
خلاصه داستان: گوشنگ برای پول با همسری ازدواج کرد و برای پول درآوردن نیز برای وانگ مائو به عنوان سرباز خدمت کرد. پس از اینکه رقیب عشقیش یانگ سان، از هدف گوشنگ باخبر شد، گوشنگ را فریب داد تا بدون پول به خدمت اجباری در ارتش چهارم بپیوندد اما…