خلاصه داستان: چهار دوست قدیمی بالاخره بعد از سال ها تاخیر راهی سفر خارجی رویایی شان می شوند، اما این سفر آرام و بی دغدغه خیلی زود به مجموعه ای از دردسرهای غیرمنتظره و ماجراهای خنده دار تبدیل می شود. در میان این اتفاقات، سفرشان شکلی تازه پیدا می کند و به تجربه ای فراموش نشدنی بدل می شود.
خلاصه داستان: سیلی عظیم سیاره زمین را دربرمیگیرد. مردم، از جمله آن ناو هی زو، در تلاش برای زنده ماندن هستند، در حالی که ساختمان آپارتمانی محل سکونتشان به تدریج در آب فرو میرود. آن نا یک پژوهشگر توسعه هوش مصنوعی است. هی زو عضو یک تیم امنیت منابع انسانی است و در تلاش است آن نا را از این وضعیت فاجعه بار نجات دهد. اما چرا هی زو تا این حد مصمم به نجات آن ناست و چه کسی پشت این ماجرا قرار دارد؟
خلاصه داستان: لو کونگ ون، رمان نویس، در تنگنای زندگی قرار گرفت و تصمیم گرفت رمان خود "کشتن خدا" را با دستان خود نابود کند. در دنیای رمان، قهرمان داستان نیز برای مقاومت در برابر از پیش تعیین شده، سفری مقاومت را آغاز کرد...
خلاصه داستان: در سال 1999، یک صداپیشه از Il Mare، یک خانه ساحلی نقل مکان می کند و یک کارت کریسمس را در صندوق پستی خود می گذارد. یک دانشجوی معماری در سال 1997 آن را دریافت می کند و دوستی دو ساله ای آغاز می شود.
خلاصه داستان: پاپی و گروهش برای یک سرقت بزرگ به ماکائو می روند. مغز متفکر پشت این سرقت کسی نیست جز شریک قدیمی پاپی که سال ها پیش در آخرین سرقتی که با هم انجام داده اند، با ۶۸ کیلوگرم طلا فرار کرده بود …
خلاصه داستان: ون هنگ که در شهر کوچکی به نام جیانگ نان بزرگ شده در ۱۷ سالگی پس از آگاهی از هویت واقعی خود به عنوان وارث یک خانواده ثروتمند غافلگیر میشود. در آنجا او با یان شی، مرد جوان، مغرور و باهوشی آشنا می شود. رابطه این دو رفته رفته صمیمی میشود اما درست زمانی که یان شی و ون هنگ مشتاقانه منتظر آینده مشترک خود بودند، یان شی به علتی به آمریکا میرود و بعد ۷ سال دوباره همدیگر را میبینند اما این بار پزشکان تشخیص میدهند که یان شی به سرطان مبتلا است…
خلاصه داستان: داستان یک قاتل زنجیره ای به نام یئونگ هون است که 11 نفر را به قتل رساند و مصاحبه ای ویژه با سون جو، یک خبرنگار کهنه کار که به دنبال یک اسکوپ است، ارائه می دهد.
خلاصه داستان: یک علاقهمند به گلهای درونگرا در دبیرستان، با دادن گل به یک هنرمند بصری که از عشق متنفر است در لحظات کلیدی زندگیاش، دل او را میرباید. در طول سالهای باقیماندهشان در دبیرستان، عشق پرشورشان به تدریج به سمی تبدیل میشود. در نهایت، آنها باید بیاموزند که عشق، مانند گلها، تنها زمانی شکوفا میشود که مراقبت شود و گاهی رها کردن تنها راه رشد است.
خلاصه داستان: داستان دربارهی رقابت بی امان میان اعضای «شیکگوپا»، بزرگترین سازمان در شهر یونگدو است. در آستانهی انتخاباتی برای تعیین رئیس بعدی، اعضای این گروه در حالی که هر کدام دنبال رویا ها و جاه طلبی های خود هستند، با رقابتی عجیب و معکوس، سعی میکنند این مقام را «به گردن هم بیندازند» و آن را به دیگری پیشنهاد کنند.