خلاصه داستان: لینگ کانگکانگ یه رزمیکار حرفهای و بنیانگذار غرفه فنگلای که تو دنیای پر از فساد و درگیریه برای عدالت میجنگه. از اون طرف،شیائو هوان امپراطور جوون سلسله نانچی، یواشکی اسمش رو میذاره بای چیفان و بین مردم میچرخه تا بهشون کمک کنه. این دوتا با هم متحد میشن تا جلوی فساد و بینظمی رو بگیرن،بیخبر از اینکه لینگ کانگکانگ درواقع دختر وزیر اعظم و ملکهی آیندهی امپراطوره! با هم برای عدالت میجنگن، درد و رنج مردم رو کم میکنن، و صلح رو برمیگردونن—در حالی که کمکم میفهمن هدف اصلیشون چیه: خدمت به مردم و حفاظت ازشون