خلاصه داستان: داستان در شهر بارانی چینگیی آغاز میشود؛ جایی که شو ژی، «اسب سیاه» دبیرستان رویجون، با چن لو ژو، «نفر اول» دبیرستان، آشنا میشود. بهدلیل یک سوءتفاهم، ماجرای «رئیس جدی» و «شاعر آرام» آغاز میشود. با شوخیها و کلکلهایشان، فضای مبهمی میان آن دو شکل میگیرد که به یک کشاکش احساسی شدید میانجامد. اما واقعیت خیلی زود روی رابطهشان دکمه توقف را میزند: خانواده چن لو ژو او را برای ادامه تحصیل به خارج میفرستند و شو ژی نیز برای تحصیل در رشته معماری به پکن میرود؛ و اینگونه از هم جدا میشوند. با این حال، چرخ سرنوشت همهچیز را تغییر میدهد؛ چن لو ژو تحصیل در خارج را رها کرده و به چین بازمیگردد و وارد همان دانشگاهی میشود که شو ژی در آن درس میخواند. ولی…