دانلود سریال کره ای پاسخ به Reply 1994 (2013)

اول اینکه قرار بود توی قسمتای اولیه دراپ کنم و بهش ستاره ندم اما بعد از ۴_۵ قسمت همه‌چیز عوض شد!!! من این دراما رو به کساییکه ۱۹۹۷ و ۱۹۸۸ رو دوست داشتن توصیه میکنم. از اسپویل‌ها یا نقدهای بد ناراحت نشید، اینا فقط برای خالی شدنه که نمیتونیم پایانو قبول کنیم🥲
–
ببینید دوستان؛
توی دنیای واقعی، هیچکس به اکسش برنمیگرده و این برای سریال‌هاست!
توی این سریال، ما کاپل اصلی رو داریم که دوسال و بیشتر از هم جدا شدن و حتی زنگ و دیداری‌ام نداشتن؛ اما این دونفر بعد از این همه سال، دوباره رفتن پیش هم و تازه عروسیم‌ کردن🤡 واقعا نمیفهمم؛ حتی ناجونگ‌ گفت که ما مثل خواهر و برادریم ولی همچنان حماقتش رو میبینم که پاشد رفت خونشون و باز برگشتن بهم😭 عشق اول و ازدواج؟ هرگز.
–
کسیکه بیشتر عشق میده، همون کسیه که بیشتر رنج میکشه و صدمه میبینه..
چرا نویسنده بیشتر و واضحتر در مورد اینکه چطور چیل‌بونگ با کسی قرار گذاشت ننوشت..؟!
این بچه وقتی بالاخره با ینفر آشنا شد، اون ینفرم یکی دیگه رو دوست داشت؛ “بیچاره چیل بونگ، کسی که همه‌چیز رو داشت بجز عشقِ ناجونگ”
بقول اون دوستمون، سرطان نقش دوم:) اونجا که‌ بعد از بغل کردن اشک میریخت، انگار به قلبم خنجر میزدن! صدرصد بیشتر از نقش دومای دیگه براش غمگین شدم و تا ابد یادم نمیره:)))
–
بهرحال متأسفم که میگم؛ اما ازونجاییکه باز برگشتن بهم، فقط داستان رو رها کردم و پایانِ اجتناب‌ناپذیر و توی خیالاتمو قبول کردم:)!
من حتی برای کاپل اصلی ادیت زدم و پست کردم اما حالا که رسیدم به اپیزود آخر، انگار پشیمون شدم.. ولی دلمم نمیاد پاکش کنم..
–
(و در آخر، چنتا متن بشدت زیبا، در وصف چیل‌بونگ و ناجونگ و تمامِ نقش دوم‌ها مینویسم)
–
۱_ و از من استخوانهایی می‌ماند که تو را دوست خواهند داشت:)
۲_ جایش خالی خواهد ماند و جای خالی او، از همه‌ی آنهایی که هستند زیباتر:)
۳_ گرچه نشد عشق ممنوعه من، اما تو تا ابد در من زنده‌ای:)
۴_ در این زندگی که نشد؛ ولی در زندگی بعدی، قولت را از خدایم گرفتم:)
۵_ در انزوای سیاه خود، تو را آبی توهم میزنم:)
۶_ این کتاب راجب “تو” بود، “ما” بمانیم برای کتابی دیگر:)
۷_ و روح من دفن خواهد شد، در مقدمه‌ی کتابی که تو در پایانش نیستی:)
۸_ به نام خدایی که هرگز مرا با تو ندید:)
۹_ عمری که به پایت رفت، ای عشق حلالت:)
۱۰_ بی حس شد قلبی که روزی از هیجان دیدنت، به لرزه می‌افتاد:)
۱۱_ وسعتت به اندازه یک کتاب شد؛ ولی حیف که آخرش مینویسم تو متعلق به من نبودی:)
۱۲_ من تو را از خدا آرزو کردم و برای من نشدی. شاید تو شخصی دیگر را خیلی بلندتر از من آرزو کرده بودی و خدا صدای تو را اول شنید:)
۱۳_ و در آخر، هزاران خط نوشتم که در هیچکدام، تو برای من نبودی:)
۱۴_ هیچوقت از اینکه با تو آشنا شدم پشیمان نمیشوم. تو بهترین اشتباه من بودی، هر اشکی که ریختم، زمانی‌که از دست دادم و فکرهایی که در مورد تو کردم، بیهوده نبودند؛ چون به من یاد دادند هیچوقت عشقم را دوباره و به این راحتی صرف کسی نکنم. من یاد گرفتم افرادی را که در گذشته به من بدی کرده‌اند ببخشم، پس بابت زجری که به من دادی از تو متشکرم:)